-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 21:19
-
رسم این شهر عجیب است
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 16:33
رسم این شهر عجیب است بیا بر گردیم قصد این قوم فریب است بیا بر گردیم یک نفر بود که ما دل به نگاهش داشتیم خنده اش سرد و و غریب است بیا برگردیم عشق بازیچه ی شهر است ولی در دل ما دفتر عشق نجیب است بیا بر گردیم این شهر شهری است که در مبحثه عشق جایه عشق بی و فایی رسم است بیا بر گردیم
-
آموخته ام
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 21:30
آموخته ام اگر کسی یادم نکرد یادش کنم شاید او تنها تر از من باشد
-
شب
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 21:29
شب فراق نداند که تا سحر چند است؟ مگر کسی که به زندان عشق ،دربندست گرفتم از غم دل،راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست ،مانندست؟ پیام من که رساند یار مهر گسل؟ که بر شکستی وما را هنوز پیوندست
-
دل کندن اگر آسان بود
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 10:14
دل کندن اگر آسان بود فرهاد به جای بیستون دل می کند ...!
-
صلوات
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 15:23
گفتم که خدا مرا حیاتی بفرست طوفان زده ام،راه نجاتی بفرست فرمود که با زمزمه یا مهدی نذر گل نرگس صلواتی بفرست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 13:48
-
وصال / فراق
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 13:43
لذتی که در فراق هست در وصال نیست چون در فراق شوق وصال هست و در وصال بیم فراق
-
شرمنده ایم
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 19:02
شرمنده ایم به دوست که دل نیست قابلش باید برای هدیه سری دست و پا کنیم
-
...
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 11:42
دیدند گلم اسیر خارم کردند دیدند پرنده ام شکارم کردند پروانه شدم شمع به جانم افتاد آئینه شدم سنگ نثارم کردند *** با ترس و به اضطراب دست آوردیم باناز سر زلف تو را کج کردیم عمریست مدام جای نیشش تازه ست ماری که در آستینمان پروردیم از کودک ده ساله شهر
-
دلم
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 10:47
دلم صد پاره شده ، بی تو آواره شده هر روز به یه جرمی سوزوندی دل من خسته شده ، مرغ پر بسته شده می گی همینی که هستی نمی شه از تو رد بشم ، بدجوری وابسته شدم واست مهم نبود که بودم حق من این نبود که تو ، حالا بهم بگی برو منی که عاشق تو بودم خسته شدم از این همه نیرنگ تو فقط برو ، هر چی که دارم مال تو خسته شدم از این همه در...
-
فرانسیس کافکا
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 12:14
قلب خانه ای است با دو اتاق خواب در یک رنج و در دیگری شادی زندگی می کند. نباید زیاد بلند خندید و گرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود. (فرانسیس کافکا)
-
عاشقی
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 11:07
عاشقی والاست تنها حرف نیست محتوا عشق است، حرف ظرف نیست عشق تنها عشق باقی هیچ نیست هر که جز این گفت تنها مدعی است گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟ آنقدر مات که حتی مژه بر هم نزنی! مژه بر هم نزنم تا ز دستم نرود ناز چشمان تو به قد مژه بر هم زدنی!
-
ازدواح
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 11:03
ازدواج همچون شهر محاصره شده است.آنهایی که وارد شدن تلاش می کنندکه از آنخارج بشوند. و آنهایی که وارد نشدند تلاش می کنند که به آن وارد شوند.
-
شاید
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 11:01
شاید کسی را که با او خندیده اید فراموش کنید .اما کسی را که با او گریستید هرگزفراموش نخواهید کرد.
-
سلام
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 10:55
سلام دوستان من این وبالا رو برای دل خودم ساختم و نظرات شما باعث دل گرمی ما میشود متشکرم