کاش هیچ وقت بهت نمیگفتم دوستت دارم که اینگونه مغرور نشی
درباره من
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
ادامه...
سلام آقا حسن...شما لطف دارین
از اونیکی وبلاگت بیشتر خوشم اومد...
موفق باشی...