رسم این شهر عجیب است بیا بر گردیم
قصد این قوم فریب است بیا بر گردیم
یک نفر بود که ما دل به نگاهش داشتیم
خنده اش سرد و و غریب است بیا برگردیم
عشق بازیچه ی شهر است ولی در دل ما
دفتر عشق نجیب است بیا بر گردیم
این شهر شهری است که در مبحثه عشق
جایه عشق بی و فایی رسم است بیا بر گردیم
شب فراق نداند که تا سحر چند است؟
مگر کسی که به زندان عشق ،دربندست
گرفتم از غم دل،راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست ،مانندست؟
پیام من که رساند یار مهر گسل؟
که بر شکستی وما را هنوز پیوندست