دیدند گلم اسیر خارم کردند
دیدند پرنده ام شکارم کردند
پروانه شدم شمع به جانم افتاد
آئینه شدم سنگ نثارم کردند
***
با ترس و به اضطراب دست آوردیم
باناز سر زلف تو را کج کردیم
عمریست مدام جای نیشش تازه ست
ماری که در آستینمان پروردیم
دلم صد پاره شده ، بی تو آواره شده
هر روز به یه جرمی سوزوندی
دل من خسته شده ، مرغ پر بسته شده
می گی همینی که هستی
نمی شه از تو رد بشم ، بدجوری وابسته شدم
واست مهم نبود که بودم
حق من این نبود که تو ، حالا بهم بگی برو
منی که عاشق تو بودم
خسته شدم از این همه نیرنگ تو
فقط برو ، هر چی که دارم مال تو
خسته شدم از این همه در به دری
دیگه مهم نیست که ندارمت تو رو
خسته شدم از این همه نیرنگ تو
فقط برو ، هر چی که دارم مال تو
خسته شدم از این همه در به دری
دیگه مهم نیست که ندارمت تو رو
دلم صد پاره شده ، بی تو آواره شده
هر روز به یه جرمی سوزوندی
دل من خسته شده ، مرغ پر بسته شده
می گی همینی که هستی
نمی شه از تو رد بشم ، بدجوری وابسته شدم
واست مهم نبود که بودم
حق من این نبود که تو ، حالا بهم بگی برو
منی که عاشق تو بودم
خسته شدم از این همه نیرنگ تو
فقط برو ، هر چی که دارم مال تو
خسته شدم از این همه در به دری
دیگه مهم نیست که ندارمت تو رو
خسته شدم از این همه نیرنگ تو
فقط برو ، هر چی که دارم مال تو
خسته شدم از این همه در به دری
دیگه مهم نیست که ندارمت تو رو
قلب خانه ای است با دو اتاق خواب در یک رنج و در دیگری شادی زندگی می کند. نباید زیاد بلند خندید و گرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود. (فرانسیس کافکا)
عاشقی والاست تنها حرف نیست
محتوا عشق است، حرف ظرف نیست
عشق تنها عشق باقی هیچ نیست
هر که جز این گفت تنها مدعی است
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آنقدر مات که حتی مژه بر هم نزنی!
مژه بر هم نزنم تا ز دستم نرود
ناز چشمان تو به قد مژه بر هم زدنی!
شاید کسی را که با او خندیده اید فراموش کنید .اما کسی را که با اوگریستید هرگزفراموش نخواهید کرد.